سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کانون تبلیغاتی کــــــــــهف

 




پیشینه فعالیت های تبلیغی آمریکایی ها در ایران

پیشینه فعالیت های تبلیغی آمریکایی ها در ایران

گروههای تبشیری مسیحی در ایران تا پیش از شکل گیری دولت مقتدر و منسجم صفویه به صورت پراکنده فعالیت می کردند. اوضاع نامساعد داخلی ایران در سالهای پیش از قرن دهم هجری، نبود دولتهای مقتدر مرکزی و نابسامانیهای ناشی از تهاجم قوم مغول و تیمور به ایران، حضور جدی گروههای مبلغ را محدود و حتی غیر ممکن ساخته بود. گزارشهای موجود تنها به حضور شمار اندکی از مبلغان مذهبی اشاره دارد که البته از نتایج کارکرد آنان نیز خبری در دست نیست.
با شکل گیری دولت مرکزی و نیرومند صفوی در ایران به ویژه در دوره شاه عباس اول، مبلغان مذهبی انگیزه بیشتری برای حضور در ایران یافتند. علاوه بر این، علاقه متقابل بین ایران و اروپا برای ایجاد ارتباط مستمر سیاسی و تجاری زمینه ساز گسیل مبلغان به ایران شد. پیشروی سریع عثمانیها در خاک اروپا و شکل گیری دولت شیعه مذهبی صفوی در ایران، اروپاییان را بر آن داشت تا برای نا امن نمودن پشت جبهه عثمانی، ایران را به متحد خود تبدیل کنند. در کنار نمایندگان متعدد سیاسی که در دوره صفویه به ایران می آمدند، ورود دسته های مختلفی از هیئتهای تبلیغی به ایران از دوره شاه طهماسب آغاز شد. سیاست تساهل مذهبی شاه عباس به ویژه درباره مسیحیان، فضای مناسبی در اختیار مبلغین قرار داد. این گروهها در ابتدا می بایست تنها در میان گروههای مسیحی ساکن در ایران تبلیغ نمایند و حق تبلیغ در میان مسلمانان را نداشتند. ولی با تثبیت موقعیت آنان، دامنه فعالیتشان مسلمانان را نیز در بر گرفت و پا از دایره تعهد بیرون گذاردند.
با تغییر فضای داخلی ایران پس از صفویه، از شدت فعالیتهای تبلیغی کاسته شد، اما هرگز متوقف نشد و مجدداً در دوره قاجاریه با جدیت بیشتر و با برنامه های گسترده تری ادامه یافت.
تا آن زمان اغلب گروههای تبلیغی را کاتولیکها تشکیل می دادند. اما در پی تحولات اروپا، بر تعداد و تنوع مبلغان نیز افزوده شد به گونه ای که شاخص ترین آنها مبلغان مذهبی آلمانی بودند که بیشتر در آذربایجان تمرکز می یافتند. دوم گروههای تبلیغی انگلیسی بودند که به عناوین مختلف و وابسته به کلیساهای متعدد پروتستان عازم ایران گردیدند و سوم مبلغان آمریکایی بودند که آنها نیز محل اولیه تمرکز کاری خود را در ارومیه قرار می دادند. به جز اینها، فعالیتهای دیگری توسط مبلغان به صورت انفرادی یا در قالب کلیساهای وابسته به کشورهای دیگر صورت می گرفت.

شیوه های تبلیغ

در قرن سیزده و چهارده هجری با افزایش شمار گروههای تبلیغی، بر فعالیت آنها نیز افزوده شد. در حالی که تا پیش از این ، به دلیل بهره گیری از شیوه های مستقیم، امکان نفوذ وجذب مسلمانان وجود نداشت. بنابراین شیوه ها و روشهای جدید متناسب با جامعه ایران در راس برنامه های تبیلغی قرار گرفت.
مجموعه فعالیتهای این گروهها در چند بخش قابل تفکیک است که در پس اقدامات بشر دوستانه و خیرخواهانه صورت می گرفت. اما دورنمای این اقدامات به خوبی جلوه های تبلیغی و ترویجی آن را نشان می داد. این طبقه بندی به قرار زیر است:
1ـ کارهای فرهنگی، شامل احداث مدارس، ایجاد چاپخانه ها، انتشار کتاب و روزنامه.
2ـ فعالیتهای سیاسی، شامل حضور در رده های مختلف اداری و سیاسی کشور در قالب هیئتهای مختلف.
3ـ اقدامات اقتصادی ، ورود در کارهای تجاری.
4ـ کارهای عام المنفعه شامل ایجاد بیمارستان و طبابت.

سابقه حضور هیئتهای تبلیغی آمریکا

دو نفر از اولین مبلغان مذهبی آمریکا به ایران آمدند. اسمیت(2) و دوایت(3) بودند. زمان دقیق حضور این گروه مذهبی به درستی مشخص نیست. اما بین سالهای 1830 تا 1835 به ایران آمده اند.(4)
هدف این گروه، ارزیابی اوضاع ایران و مسیحیان ساکن در کشور بود. آنها از طرف «کمیته آمریکایی هیئتهای خارجی» عازم شده بودند و طی چند ماه حضور در ایران، از برخی از شهرها به ویژه مناطق ارمنی نشین دیدن کردند. آنها هنگام بازگشت از این ماموریت یک کشیش آشوری را نیز با خود به آمریکا بردند. گزارش نسبتا مفصلی نیز در خصوص ایران و ارمنستان و به خصوص درباره آشوریان ساکن ارومیه ارائه دادند.(5) در گزارش آنان، چشم انداز مثبتی از فضای داخلی شهرهای ایران ارائه نشده بود. در بخشی از آن آمده است «روزنه بسیار باریکی از امید در تهران برای فعالیت میسیونری موجود است ولی وضع اصفهان از این حیث به نیمه های یک شب تاریک و ظلمانی شباهت دارد» ظاهراً هنگام ورود این گروه به اصفهان، شورشی علیه آنان شکل می گیرد که با حمایت نیروهای دولتی، نجات می یابند.
دو سال پس از بازگشت این گروه و در واپسین سال حیات فتحعلی شاه، هیئت مذهبی دیگری به سرپرستی یک کشیش آمریکایی به نام پرکینز (6) به ایران آمدند. اعضای گروه شامل چند کشیش، تعدادی معلم و پرستار بودند. آنها ارومیه را محل فعالیت خود قرار دادند، اما به مرور بر گستره فعالیتشان افزودند و سایر شهرهای آذربایجان را نیز زیر پوشش خود در آوردند. آنچه که در مراحل آغازین راه گشای گروه آمریکایی بود، جلب نظر محمد شاه و دریافت تاییدیه از او بود. پرکینز با استفاده از نفوذ ملک قاسم میرزا، عموی محمد شاه که در آذربایجان قدرتی داشت، توانست به سال 1255 قمری فرمانی برای آزادی فعالیت آمریکاییها در آذربایجان به دست آورد. در این فرمان بیشتر به مسئله تعلیم و آموزش جوانان توجه شده بود. مبلغین آمریکایی این فرمان را مجوزی رسمی برای تثبیت موقعیت و تداوم فعالیت خود تلقی کردند و برای تحکیم وضعیت خود، این فرمان را بعدها به مهر یکی از شیخ الاسلامهای تبریز رسانیدند.(7)
به هر روی آمریکاییها توانستند در رقابت با سایر مبلغان مذهبی، جایگاه خود را در برخی از شهرهای ایران تثبیت نمایند. آنها در ابتدای فعالیت برای کاستن از حساسیتها، منکر هر گونه تبلیغ مذهبی شدند و حتی در میان مسیحیان نیز این ایده را ترویج می کردند که فقط قصد اصلاح گری داشته، به مذهب مسیحیان ساکن ایران تعرضی نخواهند کرد. طرح این شعار باعث شد تا کشیشان محلی ضمن استقبال از آنها، مخالفتی نیز با حضور آنان ابراز نکنند. ولی این وضعیت دیری نپایید و با آشکار شدن برنامه های مذهبی میسیونهای آمریکایی و تبلیغ برای تغییر کیش کاتولیکها به پروتستان، زمینه اختلاف و درگیری بین مسیحیان ایران را فراهم نمود و حتی به خصومت بین گروههای تبلیغی نیز انجامید.(8)
دامنه این اختلافات به گونه ای فراگیر بود که در برخی شهرها، ارامنه ساکن برای خنثی کردن فعالیت مذهبی آمریکاییها اقدام به ایجاد مدارس محلی کردند؛ از جمله در تهران مدرسه ای به نام« هایگازیان» در کوچه معیر الممالک تاسیس شد که هدف آن آموزش کودکان و نوجوانان ارمنی و مبارزه با میسیونهای خارجی از جمله هیئت مذهبی پروتستان آمریکا بود. زیرا مدارس آمریکایی در مناطق ارمنی نشین صورت گرفته کتاب و لباس و لوازم التحریر رایگان در اختیار دانش آموزان قرار می دادند و حتی به صورت هفته ای به اطفال پول پرداخت می کردند.(9)
شیوه های تبلیغی آمریکاییها و عکس العمل مردم در برابر فعالیتهای مذهبی آنان در خور توجه است.

الف ـ مدارس

بخشی از فعالیتهای میسیونرهای مذهبی، ایجاد مدارس جدید در نقاط مختلف ایران بود. بنای اولیه این مدارس ابتدا در مناطق ارمنی نشین صورت گرفت و به مرور در شهرهای دیگر نیز گسترش یافت.
ارومیه و روستاهای اطراف آن به دلیل استقرار آسوریها، پیش از سایر نقاط مورد توجه این هیئتها قرار گرفت. آمریکاییها نیز هم زمان با گروههای تبشیری در ارومیه استقرار یافتند. اولین مدرسه آمریکایی این منطقه در حدود سال 1254 قمری توسط« پرکینز» تاسیس گردید.(10)
پرکینز در کنار تاسیس مدرسه به تدوین متون درسی نیز می پرداخت. عدم تطابق مذهبی این مدارس با ساخت مذهبی سنتی جامعه ایران سبب شد تا موقعیت این مدارس در معرض خطر قرار گیرد که پرکینز با دریافت فرمان محمدشاه سعی در حل این مشکل کرد. (11)
با وجود این مردم از فرستادن فرزندان خود به چنین مدارسی امتناع می کردند . پرکینز به منظور جلب نظر خانواده ها ماهیانه مبالغی پول بین آنها توزیع می کرد. (12)
تلاش گروه پرکینز در ارومیه به تثبیت موقعیت و گسترش فعالیت آنان انجامید. در دوره ناصرالدین شاه تعداد زیادی از روستاهای ارومیه، تبریز و منطقه سلماس نیز تحت پوشش فعالیت این گروه قرار گرفت(13)در این دوره، آموزش انجیل یکی از دروس اصلی مدارس محسوب می شد. ایجاد تمایل به پروتستان بین شاگردان این مدارس و کاستن از تعلقات آنها نسبت به ایران و فرهنگ ایرانی از دیگر برنامه های تبلیغی آنان محسوب می شد. هر چند که مرکز ثقل فعالیت آمریکاییها در ارومیه قرار داشت اما با به بارنشستن فعالیتهایشان در این منطقه توجه خود را به برخی دیگر از شهرهای ایران از جمله تهران، همدان، اصفهان و رشت معطوف کردند. از دوره ناصری به بعد فعالیت این مدارس در آن شهرها آغاز شد. جکسن سیاح آمریکایی که در حدود سال 1903 میلادی از ایران عبور کرده است در هنگام گذر از برخی شهرهای ایران با استقبال و پذیرایی این گروههای مذهبی رو به رو شده بود که به شدت از عملکرد آنها دفاع کرده است. او هنگام رسیدن به همدان به مبلغان مذهبی این شهر اشاره کرده می نویسد: «عده ی اروپاییان این شهر اندک است. بیشتر آنان در هیئت مبلغین آمریکایی خدمت می کنند و این هئیت در سال 1880 میلادی (1297 قمری) دو مدرسه ی پسرانه و دخترانه در همدان تاسیس کرده است »(14)
همان گونه که جکسن می نویسد، مدارس به صورت تفکیکی، دخترانه و پسرانه، فعال بودند. به نظر می رسد درک حساسیت جامعه ایران، این هیئتها را به سمتی کشانید که مدارس را به این شکل اداره نمایند. مدرسه پسرانه رشت نیز در سال 1289 قمری فعال بوده است، تعداد دانش آموزان این مدرسه را 103 نفر ذکر کرده اند. در همین زمان مدرسه دخترانه ای نیز با حدود 87 دانش آموز دایر بوده است. تمرکز آموزش مدارس آمریکایی رشت بر مسلمانها بود و ارمنیها کمتر در این مدارس حضور داشتند(15). در دهه پایانی قرن سیزدهم ، مدارس پسرانه و دخترانه تبریز هم فعال بوده است.(16)
تهران به عنوان پایتخت به صورت خاص مورد توجه آمریکاییها قرار داشت با این حال در مقایسه با سایر شهرهای ایران فعالیت آمریکاییها با تاخیر همراه بود. مدرسه پسرانه آمریکایی در سال 1292 قمری و مدرسه ی دخترانه آنها در 1313 قمری فعالیت خود را آغاز کرد.(17)
درباره زمان آغاز فعالیت مدرسه دخترانه آمریکایی در تهران، اندکی تردید کرده اند. علاوه بر سال 1313 قمری، سال 1293 قمری نیز در منابع ذکر شده است و اینکه ظاهرا ناصر الدین شاه شخصا به این مدرسه تعلق خاطر خاصی داشته است و علاوه بر کمک مالی به این مدرسه، خود از نحوه فعالیت آن نیز بازدید می کرد(18) اما در دوره بعد، مظفر الدین شاه در فرمانی، دختران را از حضور در مدارس آمریکایی منع می کند. او دلیل این ممنوعیت را نوع پوشش دختران می داند. اما این فرمان صورت اجرایی به خود نگرفت و دایره فعالیت مدارس در این دوره رونق بیشتری یافت به گونه ای که در نیمه های عصر مظفری، تعداد محصلان دختر مدارس آمریکایی تهران را 145 نفر ذکر کرده اند.(19)
یکی از فعال ترین و دیرپاترین آموزشگاههای آمریکایی در تهران «کالج البرز» بنای این مدرسه در سال 1291 ش توسط هئیت آمریکایی به ریاست «باست» در دروازه قزوین پایه ریزی شد. این مدرسه در سالهای بعد به مکانهای دیگری انتقال یافت و ریاست آن نیز به همین ترتیب تغییر می کرد تا اینکه در نهایت در سال 1292 شمسی / 1332 ق بنای مدرسه آمریکاییها که بعدها به البرز شهرت یافت، در مکان فعلی یعنی املاک قدیمی بهجت آباد و خیابان حافظ امروزی ساخته شد. بسیاری از چهره های شاخص و فرزندان اشراف در این مدرسه و تحت نظر معلمین آمریکایی آموزش می دیدند. از نکات مهم و جالب توجه، مکان نسبتا وسیع این مدرسه بود که تا مدتها مورد منازعه قرار داشت. آمریکاییها مدعی بودند این زمین را برای احداث مدرسه خریده اند و این در حالی بود که میرزا هاشم آشتیانی مدعی بخشی از این املاک بود. ظاهراً این موضوع به مجادله ای جدی بین گردانندگان مدرسه و آشتیانی مبدل شده بود. به گونه ای که نخست وزیر وقت، قوام السلطنه، وزارت خانه های امور خارجه و عدلیه گرفتار این مسئله شده برای حل آن کمیسیونی در وزارت امور خارجه تشکیل دادند که متشکل از محمد علی فروغی و نماینده بانک ایران، مستر بوکار نمایند سفارت و منصور السلطنه معاون عدلیه بود. (سندهای شماره 1،2،3).
آمریکاییها معتقد بودند که این املاک را بر اساس قانون، از مستوفی الممالک خریده اند و این در حالی بود که آشتیانی بر اساس اسناد و مدارکی که ارائه می کرد، بخشی از این املاک را متعلق به خود می دانست. اسنادی که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد هر چند تمام ابعاد این موضوع را آشکار نمی کند اما به نوعی بخشی از مکاتبات اداری و ادعاهای نماینده سفارت آمریکا به عنوان حامی حقوق مدرسه البرز و دیدگاههای دیوان عالی و در نهایت به نتیجه رساندن موضوع را ارائه می کند.
با اینکه اسناد موجود خبری از تشکیل کمیسیون حل اختلاف نمی دهد و نتیجه اقدام کمیسیون نیز نامشخص است اما اسناد نشان دهنده آن است که تلاش سفارت آمریکا برای ناکام گذاشتن اقدامات آشتیانی فاقد نتیجه ی لازم بوده است.
بخشی از اسناد، متن نامه مفصلی است که از سفارت خانه ی آمریکا خطاب به قوام السلطنه، رئیس الوزراء، به سال 1922 میلادی صادر شده است. در این مکتوب، آمریکاییها سعی داشتند تا بی اعتباری اسناد مورد نظر آشتیانی را اثبات نمایند.
در این نامه، سفارت معتقد است آشتیانی با اتکا بر محتویات پرونده، تلاش کرده موضوع را به دیوان عالی برده از طریق افراد صاحب نفوذ، رای مثبت را به نفع خود به دست آورد. نویسنده در پایان نامه لحن خود را تهدید آمیز نموده، رونق و ثبات روابط تجاری ایران و آمریکا را منوط به دقت در حل این پرونده و البته به نفع آمریکا دانسته است. (سند شماره 4).
با وجود تهدیدی که توسط سفارت به عمل آمده است، دو نوشته ی کوتاه از دفتر نخست وزیر موجود است که در یکی از آنها به آقای نظم الملک رئیس محکمه وزارت امور خارجه تاکید شده که نتیجه تشکیل کمیسیون حل اختلاف را جستجو کند و اگر کمیسیون به نتیجه ای نرسیده با سرعت بیشتری در خصوص دعوا حکم صادر شود.(سند شماره 5) در مکتوب دیگر، دفتر رئیس الوزراء، ظاهراً تایید می کند که اسناد و مدارک در اختیار آشتیانی از استحکام و اعتبار بیشتری برخوردار بوده است و تاکید می کند باید بررسی دیگری در پرونده نامبرده صورت گرفته حکم جدیدی صادر شود.(سند شماره 6)
وزارت امور خارجه در پاسخ به نامه سفارت آمریکا و نیز خواسته دفتر ریاست وزراء جوابیه نسبتا مفصلی برای قوام السلطنه ارسال می دارد. بخش هایی از متن یادداشت به دلیل ناخوانا بودن و خط خوردگیهای مکرر، مفهوم نیست با این حال نویسنده به تحلیل پرونده آشتیانی پرداخته از سال 1333 قمری که ظاهراً پرونده در خصوص این املاک در جریان بوده است ریشه یابی و چگونگی نقل و انتقال زمین و افراد موثر در پرونده و همچنین سیر بررسی آن را توضیح می دهد. به نظر می رسد جوابیه در جهت پاسخ گویی به ادعاهای سفارت آمریکا تنظیم گردیده، پس از توضیح مفصل درباره ی پرونده نهایتا چنین نتیجه می گیرد که آشتیانی در اظهارات خود صادق بوده است و ربع اراضی که مدرسه اشغال نموده، ملک قانونی مشارالیه است. (سند شماره 7)
پس از صدور این حکم ، عدلیه حدود پنجاه و چهار هزار ذرع مربع از ضلع جنوب غربی اراضی را که در اختیار مدرسه بود به میرزا هاشم آشتیانی واگذار کرده و موضوع خاتمه می یابد (20)
علی رغم این اختلافات، مدرسه آمریکایی در میان سایر آموزشگاههای اروپایی موقعیت مطلوب تری داشت. ریاست مدرسه تا مدتها در اختیار «مستر ادوارد» بود و اواخر دوره یقاجاریه جای خود را به «مستر جردن» داد. از نکات جالب توجه اینکه دکتر جردن ظاهراً به فعالیت داخل مدرسه قناعت نمی کرد و درصدد ایجاد مراکز جنبی برای جلب جوانان بوده است.
در میان اسناد موجود مکتوبی از دکتر جردن به سردار سپه به چشم می خورد که وی ضمن بر شمردن مزایای ایجاد مدرسه و مراکز علمی و فرهنگی برای جوانان و اینکه وجود چنین مراکزی از بیکاری و فساد اخلاق جوانان جلوگیری خواهد نمود، به احداث مرکزی تحت عنوان «مجمع جوانان ایران» اشاره دارد. ریاست این مرکز بر عهده «دکتر شرک» آمریکایی قرار گرفته و در پایان نیز خواستار ملاقات با رضا خان شد تا فواید ایجاد چنین مرکزی را برای او تشریح نماید. (سند شماره 8) عکس العمل رضا خان که در این زمان پست ریاست وزراء را در اختیار داشت معلوم نیست اما با عنایت به اینکه مدارس آمریکایی تا اواخر سلطنت او همچنان در ایران فعال بودند خود حکایت از عدم مخالفت با خواسته آنها دارد.
اما عکس العمل مردم در برابر فعالیت تبلیغی مراکز آموزشی آمریکایی نیز قابل توجه است. هر چند اسناد و مدارک در این خصوص اندک و محدود می باشد اما همین تعداد آثار نیز نشان دهنده ی آن است که بعضا جامعه ایران به رویه ی مدارس و مراکز آموزشی خارجی آگاه بوده نارضایتی خود را به حاکمیت وقت انتقال می داده است. در اسناد حاضر نامه ای به امضای تجار و اصناف تهران وجود دارد که دقیقاً به فعالیتهای تبلیغی این مدارس تاکید نموده و می نویسد:«آنچه تا کنون از این مدارس بالاخص مدرسه ی آمریکایی مشهود و ملحوظ گردید به غیر از نشر میکرب فساد اخلاق و کوشش در ایجاد نفاق و اختلافات و تزریق اوهام و خرافات در افکار و دماغهای نوباوگان و دوشیزگان ایرانی وبالاخره اضمحلال قومیت و ملیت که قهراً منتهی به تسلط اجانب و تخریب اساس دین مبین اسلامی است مقصود دیگری ندارد» در ادامه برای حل این مشکل توصیه هایی نیز مطرح نموده اند (سند شماه 9).
درکنار اعتراض مستقیم به عملکرد مدارس آمریکایی، ارسال نامه برای علمای وقت نیز از دیگر راههای مقابله با وضع موجود محسوب می شد. نامه ای به امضای آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و آیت الله نائینی در دست است که حکایت از نارضایتی مردم نائین از فعالیت مدرسه آمریکایی در این شهر دارد. این دو عالم شهیر جهان اسلام از طریق آیت الله زاده خراسانی خواستار انعکاس موضوع به دولت شده، مضرات فعالیت تبلیغاتی ـ مذهبی آموزشگاههای آمریکایی را یادآور شده اند. آنها در این نامه تاکید کرده اند که اروپاییان برای تخریب اساس اسلام، هزینه های زیادی می پردازند و چون به نتیجه ی لازم نمی رسند از طریق مکاتب و مدارس، راه خود را هموار می نمایند. همچنین یادآور شده اند که افراد آموزش دیده از این مدارس به مرور ایام اداره کننده مدارس اسلامی خواهند شد و مطمئناً تحت تاثیر آموزشهای آنها به تربیت جوانان خواهند پرداخت. ( سند شماه 10)
عکس العمل دولت نسبت به این خواسته ها انعکاس مطلب به وزارت معارف بود که خواستار تحقیقات و پیگیری در خصوص صحت ادعاها و اقدام لازم شده بود.(سند شماره 11)

ب ـ خدمات پزشکی و اقدامات تبلیغی

یکی دیگر از راههای موثری که اکثر گروههای تبشیری برا ی فعالیت خود در ایران برگزیدند، اقدامات درمانی و طبابت بود. پایین بودن سطح بهداشت عمومی در ایران و شیوع بیماریهای واگیر و مرگ و میرهای ناشی از این بیماریها، عملاً فضای مناسبی را در اختیار این گروهها قرار می داد. عدم اهتمام جدی دولتهای وقت در سامان بخشی به امور پزشکی نیز مزید بر علت شده بود تا هیئتهای تبلیغی پزشکانی را نیز همراه خود کنند که البته بعضاً برخی مبلغان، خود اندک مایه ای از دانش پزشکی داشتند و با استفاده از کم دانشی جامعه ایران در قالب اطباء ظاهر شده، به دایر کردن درمانگاه و یا مطلب می پرداختند.(21)
هیئتهای آمریکایی از همان زمانی که فعالیتهای خود را در ارومیه شروع کردند اقدامات پزشکی را در کنار ایجاد مدارس، در زمره ی فعالیتهای اصلی خود قرار دادند. اگر چه نمی توان نقش این پزشکان و درمانگاههای آنان را به ویژه در روستاهای دور افتاده نادیده گرفت اما علی رغم ظاهر خیر خواهانه حرکت آنان، نباید بهره برداری تبلیغی آمریکاییها را در کنار این اقدامات از نظر دور داشت.
«دکتر گرانت» سر پزشک هیئت آمریکایی در ارومیه، اولین بیمارستان آمریکایی را در این شهر پایه گذاری کرد. «دکتر چرال» از اعضای این هیئت نیز مسئولیت بیمارستان را بر عهده گرفت (22)
پس از احداث بیمارستان ارومیه بویژه در جریان جنگ اول جهانی، آمریکاییها بیمارستانهای متعددی در دیگر شهرهای ایران تأسیس کردند.(23)
از مهم ترین این بیمارستانها، بیمارستان رشت در حوالی باغ محتشم بود که حتی پس از شهریور 1320 ش نیز به فعالیت خود ادامه می داد. در تهران نیز آنها ابتدا در منطقه آب سردار، بیمارستانی احداث کردند که پس از مدتی به بلوار کشاورز انتقال یافت تا اینکه بعدها بیمارستان ساسان جای آن را گرفت. آنها درمانگاهی نیز به نام «دریفوس» در تهران داشتند که مدتها بعد از جنگ جهانی دوم فعال بود.(24)
در هر صورت گستره ی فعالیتهای پزشکی هیئتهای آمریکایی همپای دیگر کارهای آموزشی آنها تداوم یافت. البته تبلیغات مذهبی در این اماکن شاید به شکل محدودتر و غیر مستقیم تری نسبت به مدارس اعمال می شد؛ ولی همین شیوه های محدود نیز از چشمان تیز بین جامعه پنهان نمی ماند.
مردم می دانستند که در زیر لوای خیر خواهی اطبای آمریکایی، تمایلات مذهبی نیز نهفته است. سندی با مهر «جامعه اسلامیه» در دست است که از فعالیتهای تبلیغی پزشکان آمریکایی شکایت می کند. بر اساس سند موجود، گروهی از پزشکان آمریکایی در محله قنات آباد تهران درمانگاهی به نام «دارالشفای امید» بر پا کرده به طبابت مشغول شده اند. این سند می گوید سر برگ نسخه های مورد استفاده ی این پزشکان با آیات انجیل طراحی شده است. (سند شماره 12) از این رو شکواییه ای تنظیم و به دفتر ریاست الوزراء که در سال 1302 شمسی در اختیار رضا خان بود، ارسال می شود. به نظر می رسد عکس العمل دولت در قبال این اعتراض، صریح تر و بارزتراز اعتراضات پیشین بود. دولت ضمن ارجاع شکایت نامه به وزارت امور خارجه تأکید می کند که فعالیتهای تبلیغی انها را متوقف نموده و به آنها توصیه نماید برای حفظ مناسبات دو جانبه از اقداماتی که شائبه تبلیغاتی دارد خودداری نمایند.(سند شماره 13)
سفارت آمریکا در پاسخ به این شکایت نامه، ضمن بر شمردن مزایای فعالیت پزشکان آمریکایی و تاکید بر خیر خواهانه بودن اقدامات گروههای آمریکایی در ایران، اعتراض مربوطه را ناشی از تنگ نظری اطبای ایرانی دانسته است که حضور پزشکان آمریکایی را مخل فعالیت خود می دانند و البته تصریح می کند که از انتشار برگه های پزشکی با آیات انجیل خودداری خواهد شد.( سندهای شماره 14 و 15)
به نظر می رسد فشارهای اجتماعی نسبت به فعالیتهای تبلیغی آمریکاییها در ایران به نوعی بر عملکرد دولت تاثیر گذار بوده در فضا سازی برای فعالیت آنها، محدودیتهایی را قائل می شده اند. در سال 1304 شمسی در آستانه تغییر سلطنت، مکتوبی از وزارت امور خارجه در اختیار است که به رضا خان به عنوان ریاست وزراء یادآور می شود که گروه پزشکی آمریکایی در ارومیه برای توسعه بیمارستان، زمنیهای بیشتری را لازم داشته ، مدتها پیش قول آنها را از رضا خان گرفته اند . اما با پی گیریهای به عمل آمده ، او با واگذاری زمین مخالفت می کند. در این میان وزارتت امور خارجه اصرار دارد که رضا خان را بر واگذاری این زمینها ترغیب نماید. ( سند شماره 16)
آنچه تا کنون آمد، بخشی از اقدامات گروههای تبشیری آمریکایی بود که در ایران شکل گرفت. در نوشته حاضر تنها به دو بخش مدرسه و طبابت اشاره شد و قطعا فعالیتهای این گروهها در قالبهای دیگری نظیر کمیته های اعانه و یا انتشار روزنامه و چاپ کتاب نیز برقرار بوده است.
در کنار فعالیت این بخش آمریکاییها در زمینه های دیگری از جمله سیاسی، مالی و باستان شناسی در اواخر دوره قاجار و دوره پهلوی در ایران فعال بودند. ورود گروههای مالی مانند شوستر و میلسپو، فعالیتهای باستان شناسی آنها نظیر اقدامات پرفسور پوپ که بخش زیادی از اکتشافات خود را تحت حمایت دولت و با استفاده از معافیتهای گمرکی از ایران خارج کرد از جمله کارکردهای نمایندگان این کشور است که بررسی و تحلیل عملکرد آنها از موضوع این مقاله خارج است.

پی نوشتها

1. استاد یار دانشگاه اراک
2.Smith
3.Dwight
4.نوایی معتقد است آنها در سال 1244 قمری و برای بررسی وضعیت مسیحیان آذربایجان به ایران سفر کردند. ( ایران و جهان، ج 2، تهران، نشر هما، 1369، ص 441). کرزن از سال 1830 میلادی سخن می گوید که یک سال با دیدگاه نوایی اختلاف دارد. ( ایران و قضیه ایران، ج 1 ، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، علمی و فرهنگی، 1373، ص 688). این در حالی است که جکسن سیاح آمریکایی سال ورود این هئیت را 1835 میلادی می داند که با نظرات پیش گفته اختلاف اساسی دارد. ( سفر نامه ، ترجمه منوچهر امیری و فریدون بدره ای ، تهران، خوارزمی ، 1369 ، ص 125) هما ناطق تمام تاریخهای ذکر شده را اشتباه تلقی کرده به استناد اسناد مبلغان، سال 1831 میلادی را به دست می دهد. ( ایران در راهیابی فرهنگی 1834 ـ 1848، لندن، نشر پیام، 1988، ص 180).
5 . ناطق، هما، ایران در راهیابی فرهنگی 1834 ـ 1848 ، لندن، نشر پیام، 1988 ، ص 180.
6.Justin Perkins
7. نوایی، عبدالحسین، ایران و جهان ، ج 2 ، تهران، نشر هما، 1396 ، ص 442.
8. کرزن، جرج، ایران و قضیه ایران، ج 1 ، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، علمی و فرهنگی، 1373.
9. هوویان، آندرانیک، ارمنیان ایران، تهران، هرمس، 1380، ص 40.
10 ـ قبال، عباس؛ « داستانی از مبلغین عیسوی در ایران» یادگار، س سوم، شماره 6 و 7، ص 60.
11ـ محبوبی اردکانی، حسین، تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران، ج1؛ تهران، دانشگاه تهران، 1386، ص 240.
12ـ ناطق، هما، کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران، تهران، معاصر پژوهان، 1380، ص 179.
13 ـ ایران و قضیه ایران، ص 689.
14 ـ سفرنامه، ص 171.
15 ـ فروحی، علی و طالبی، فرامرز؛ ارمنیان گیلان، چ 2، رشت، گیلکان، 1377، ص 102.
16ـ قاسمی پویا، اقبال، مدارس جدید در دوره ی قاجاریه ، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1377،ص 521.
17 ـ اسنادی از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی، به کوشش سهیلا ترابی فارسانی، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، 1378، ص 42.
18 ـ تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران، ص 368.
19ـ رامتین، حسین، آمریکاییها در ایران، تهران، با ما، 1341، صص 30 و 31.
20 ـ دبیرستان البرز و شبانه روزی آن، به کوشش میر اسدالله موسوی ماکوبی، تهران، بیستون، 1378، ص 14.
21 ـ الگود، سیریل؛ تاریخ پزشکی ایران، ترجمه محسن جاویدان، تهران، اقبال، 1352، ص 586.
22 ـ تاج بخش، حسن، تاریخ بیمارستانهای ایران، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1379، ص 210.
23 ـ مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، ج 3، تهران، علمی، 1374/ صص 90 و 91.
24ـ تاریخ بیمارستانهای ایران، ص 311.


ارسال شده در توسط کانون تبلیغاتی کــــــــــهف